جدول جو
جدول جو

معنی أَصَابَ - جستجوی لغت در جدول جو

أَصَابَ
خراب کردن، ضربه بزنید، آزار دادن
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

محکوم کردن، محکوم کرد
دیکشنری عربی به فارسی
محکم گرفتن، عصب
دیکشنری عربی به فارسی
ناپایدار، حلقه
دیکشنری عربی به فارسی
سخت کردن، شد
دیکشنری عربی به فارسی
فرصت دادن، او آن را ممکن کرد
دیکشنری عربی به فارسی
هیجان دادن، آثار باستانی
دیکشنری عربی به فارسی
دایره کردن، او پاسخ داد
دیکشنری عربی به فارسی
روشن کردن، او روشنگری کرد
دیکشنری عربی به فارسی
مجوّز دادن، او اجاره کرد، اجاره کردن
دیکشنری عربی به فارسی
لاغر کردن، او گرسنگی گرفت
دیکشنری عربی به فارسی
رهبری کردن، تلسکوپ، مدیریّت کردن
دیکشنری عربی به فارسی
خواستن، او می خوٰاست
دیکشنری عربی به فارسی
پاسخ دادن، او پاسخ داد
دیکشنری عربی به فارسی
محروم کردن، او حذف کرد، حذف کردن
دیکشنری عربی به فارسی
نشان دادن، اشاره کرد
دیکشنری عربی به فارسی
اصرار کردن، او اصرار کرد
دیکشنری عربی به فارسی
روشن کردن، نور
دیکشنری عربی به فارسی
اطاعت کردن، اطاعت کن
دیکشنری عربی به فارسی
طولانی کردن، طولانی کرد
دیکشنری عربی به فارسی
دوباره شروع کردن، او تکرار کرد، بازگرداندن
دیکشنری عربی به فارسی
بی اثر کردن، آجرکاری
دیکشنری عربی به فارسی
بر پا کردن، او ماند
دیکشنری عربی به فارسی
گرفتگی ایجاد کردن، دچار تشنّج شد
دیکشنری عربی به فارسی