معنی أَصَرَّ
أَصَرَّ
اصرار کردن، او اصرار کرد
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با أَصَرَّ
أَسَرَّ
أَسَرَّ
فَریفتَن، فَریبَندِه
دیکشنری عربی به فارسی
أَعَدَّ
أَعَدَّ
آمادِه کَردَن، او آمادِه کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
أَصَابَ
أَصَابَ
خَراب کَردَن، ضَربِه بِزَنید، آزار دادَن
دیکشنری عربی به فارسی
أَحَبَّ
أَحَبَّ
مَحبوب کَردَن، دوست دارَم، مَحابا کَردَن، دوست داشتَن
دیکشنری عربی به فارسی
أَمَرَ
أَمَرَ
دَستور دادَن، فَرماندِه، فَرمان دادَن، راهنَمایی کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
أَصَمّ
أَصَمّ
ناشِنَوا
دیکشنری عربی به فارسی
حَصَرَ
حَصَرَ
مَحصور کَردَن، او بِه دام اُفتاد، لیست کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
قَصَرَ
قَصَرَ
کاهِش دادَن، قَلعِه، مَحدود کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی