جدول جو
جدول جو

معنی آیفت - جستجوی لغت در جدول جو

آیفت
حاجت، نیاز، خواهش، درخواست، برای مثال ناسزا را مکن آیفت که آبت بشود / به سزاوار کن آیفت که ارجت دارد (دقیقی - ۹۷)، بهره، سود
تصویری از آیفت
تصویر آیفت
فرهنگ فارسی عمید
آیفت(یَ)
حاجت که خواهند:
ناسزا را مکن آیفت که آبت بشود
بسزاوار کن آیفت که ارجت دارد.
دقیقی.
ز یزدان خواستن آنجمله آیفت
که تا نرسد مر او را هیچ آکفت.
زراتشت بهرام.
ز حق آیفت میخواهد بزاری
کند شکر ره پرهیزکاری.
زراتشت بهرام.
- آیفت کردن، آیفت بردن، آیفت خواستن، تمنی کردن. خواهش و درخواست کردن چیزی را. حاجت خواستن. عرض حاجت. درخواستن. سؤال چیزی
لغت نامه دهخدا
آیفت
حاجت نیاز
تصویری از آیفت
تصویر آیفت
فرهنگ لغت هوشیار
آیفت((یَ))
حاجت، نیاز
تصویری از آیفت
تصویر آیفت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آیت
تصویر آیت
(پسرانه)
آیه، نشانه، شخص برجسته و شاخص، شخص بسیار زیبا رو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آفت
تصویر آفت
(دخترانه)
بلا، بلیه، کنایه از زیبایی و عشوه گری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آگفت
تصویر آگفت
آسیب، آفت، آزار، رنج، بلا، محنت، برای مثال دین روز ای روی تو آگفت دین / می خور و شادی کن و خرم نشین (مسعودسعد - ۵۵۰)، گفتم که مرو چو این بگفتم که برفت / رفتم که دمید صبح و آمد آگفت (ابوالفرج رونی - ۱۶۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آکفت
تصویر آکفت
آگفت، آسیب، آفت، آزار، رنج، بلا، محنت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آیت
تصویر آیت
نشانه، علامت، آیه، نشان، معجز، معجزه، کنایه از مرد بزرگ و چیز عجیب، کنایه از دلیل، حجت، هر یک از جمله های قرآن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آبفت
تصویر آبفت
جامۀ ستبر و خشن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آفت
تصویر آفت
بلا، زیان، هر چیزی که مایۀ تباهی، فساد و زیان شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آیات
تصویر آیات
آیت ها، نشانه ها، جمع واژۀ آیت
فرهنگ فارسی عمید
(زُ)
در بعض فرهنگها و ازجمله در صحاح هندوشاه آن را سنگ آبخورده معنی کرده اند. ظاهراً این کلمه مصحف آبرفت باشد
لغت نامه دهخدا
گیاهی است که آن را لیف خوانند، از گیاهان بالارونده است، گیاهی است یک ساله و بوتۀ آن شبیه به بوتۀ کدوست، رجوع به لیف شود
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ آیه، نشانها، علامتها، هر یک از فقرات و جم-ل ق-رآن که سوره از آنها مرکب است، معجزات: و باظهار آیات مثال داد، (کلیله و دمنه)، و آن را به آیات و اخبار وابیات و اشعار مؤکد گردانیده شود، (کلیله و دمنه)، و شرایط سخن رانی در تضمین امثال و تلفیق آیات ... تقدیم نموده آید، (کلیله و دمنه)، و در آیات براعت و معجزات صناعت که این کتاب بر اظهار بعضی از آن مشتمل است تأملی بسزا رود شناخته گردد، (کلیله و دمنه)،
این طبیبان نوآموزند خود
که بدین آیاتشان حاجت بود
کاملان از دور نامت بشنوند
تا بقعر تار و پودت درروند،
مولوی،
محکوم باد ملک ترا تا اساس دین
زآیات محکمات و احادیث محکم است،
سلمان ساوجی،
- نماز آیات، نمازی که گاه خسوف و کسوف و زلزله و امثال آن مسلمانان را واجب باشد، و رجوع به آیت شود
لغت نامه دهخدا
(گَ / گِ / گُ)
آسیب. صدمه. آزار. آفت. رنج. بلا. عاهت. مصیبت. فتنه. فساد:
چون صبح برافکند ردای زربفت
بنشست بصد حیله و برخاست بتفت
گفتم که مرو جز این نگفتم که برفت
دیدم که دمید صبح و آمد آگفت (کذا).
ابوالفرج رونی.
دین ورز ای روی تو آگفت دین
می خور و شادی کن و خرم نشین.
مسعودسعد.
شاها ادبی کن فلک بدخو را
کآگفت رسانید رخ نیکو را
گر گوی غلط رفت بچوگانش زن
ور اسب خطا کرد بمن بخش او را.
معزّی (دیوان ص 799).
برگرفت از ره بهشت آگفت
در پیغمبری ببست و برفت.
مختاری.
باز گفت این سخن سه بارو برفت
بنگر او را که چون گرفت آگفت.
سنائی.
بنالم از غم این روزگار و این آگفت
که هر چه بد سبب شادی و نشاط برفت
سپید شد سر اقبال و سال روی بتافت
زمانه حال بشولیده کرد و بخت بخفت.
سید ابوطالب (از تاریخ بیهق).
و آن را آکفت با کاف تازی و نیز بکسر گاف ضبط کرده اند. در شعر منقول از تاریخ بیهق گاف مضموم و در رباعی رونی و بیت سنائی و مختاری ظاهراً مفتوح آمده است.
- آگفت دیده، مئوف. آفت رسیده
لغت نامه دهخدا
(بَ)
جامۀ ستبر و سفته و گنده. آبافت:
تن همان خاک گران سیه است ارچه
شاره وآبفت کنی کرته و شلوارش.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
تصویری از کیفت
تصویر کیفت
هماورد، روزی گذران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آیت
تصویر آیت
نشانه، علامت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آفت
تصویر آفت
عارضه، علت، بلا، بلیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیفت
تصویر خیفت
ترس بیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آیات
تصویر آیات
نشانها، علامتها، جمع آیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آلفت
تصویر آلفت
خوگر، خوگیرنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آگفت
تصویر آگفت
آسیب، صدمه، آزار، آفت، رنج، بلا، فساد، مصیبت، فتنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبفت
تصویر آبفت
نوعی جامه ستبر و گنده، نوعی جامه قیمتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آفت
تصویر آفت
((فَ))
آسیب، بلا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آگفت
تصویر آگفت
((گُ یا گِ))
آسیب، صدمه، آفت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شیفت
تصویر شیفت
نوبت های زمانی معین برای کار در طول شبانه روز، نوبت (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آیات
تصویر آیات
جمع آیه، نشانه ها، علامت ها، آیه های قرآن، متشابه آیاتی از قرآن که مقصود از آن ها کاملاً روشن نیست و قابل تأویل است، محکمه آیاتی از قرآن که مقصود آن ها روشن است و قابل تأویل نیست
نماز آیات: نمازی که هنگام خسوف و کسوف و حوادث خاصی خوانده میشود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آبفت
تصویر آبفت
((بَ))
نوعی جامه گران بها، پارچه ای محکم و خشن، آبافت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آیت
تصویر آیت
((یَ))
نشانه، علامت، معجزه، دلیل، برهان، هر یک از جمله های قرآن که با هم تشکیل یک سوره را می دهند، اعجوبه، عبرت، جمع آیات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آفت
تصویر آفت
آسیب، آگفت، گزند
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آیت
تصویر آیت
نشان، نشانه، نشانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آیات
تصویر آیات
نشانه ها، نشانی ها، نشانه ها، نشان ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آگفت
تصویر آگفت
آفت، عقاب
فرهنگ واژه فارسی سره