جدول جو
جدول جو

معنی آگسه - جستجوی لغت در جدول جو

آگسه(گِ سَ / سِ)
رجوع به آکسه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آنسه
تصویر آنسه
(دخترانه)
انس گیرنده، مانوس، خو گیرنده، همنشین نیکو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آبسه
تصویر آبسه
تورم نقطه ای از بدن به دلیل جمع شدن چرک در زیر پوست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آگاه
تصویر آگاه
باخبر، مطلع، برای مثال هرکه او بیدارتر پردردتر / هرکه او آگاه تر رخ زردتر (مولوی - ۶۰)
هوشیار، دانا، با دانایی، پسوند متصل به واژه به معنای
مطلع دل آگاه، کارآگاه
آگاه شدن: باخبر شدن، خبردار شدن
آگاه کردن: باخبر کردن، هوشیار ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آکسه
تصویر آکسه
بند شده، درآویخته، برای مثال هیچ اهل هوا و بدعت را / چنگ در دامن تو آکسه نیست (سوزنی - لغتنامه - آکسه)، قلاب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آگده
تصویر آگده
آکنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آکسه
تصویر آکسه
درزده، درآویخته، آویزان
فرهنگ لغت هوشیار
دلارام نیکزن دوشیزه دلارام نیکزن دوشیزه مونث آنس، زن نیکو خانم، جمع اوانس آنسات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آگسته
تصویر آگسته
تر کرده، آلوده، آمیخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آگاه
تصویر آگاه
آگه، مطلع، با خبر، مخبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آیسه
تصویر آیسه
زنی که حیض نبیند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آئسه
تصویر آئسه
نومید: زن بیدشتان زنی که حیض نبیند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آگنه
تصویر آگنه
کوه در ساقه یا ریشه گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
ورم چرکداری که در بدن یا در پای دندان بوجود آید. فرانسوی پیله. ورم عفونی در نقطه ای از بدن دمل. یا آبسه دندان. آبسه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبسه
تصویر آبسه
((س ِ))
ورم عفونی در لثه یا هر نقطه ای از بدن، دمل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آگاه
تصویر آگاه
مطلع، باخبر، واقف، عارف، هوشیار، بیدار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آنسه
تصویر آنسه
مؤنث آنس، زن نیکو، خانم، جمع اوانس، آنسات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آیسه
تصویر آیسه
((یِ س ِ))
زنی که حیض نبیند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آگاه
تصویر آگاه
مستحضر، مطلع، واقف، متوجه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آبسه
تصویر آبسه
پیله
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آنسه
تصویر آنسه
دلارام، دوشیزه، نیکزن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آئسه
تصویر آئسه
بی دشتان، نومید
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آگاه
تصویر آگاه
Aware, Enlightened, Informed, Wellaware
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از آگاه
تصویر آگاه
conscient, éclairé, informé, bien informé
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از آگاه
تصویر آگاه
consapevole, illuminato, informato, ben informato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از آگاه
تصویر آگاه
รู้สึกตัว , ตาสว่าง , มีข้อมูล, มีข้อมูลดี
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از آگاه
تصویر آگاه
bewust, verlicht, geïnformeerd, goed geïnformeerd
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از آگاه
تصویر آگاه
consciente, iluminado, informado, bien informado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از آگاه
تصویر آگاه
świadomy, oświecony, poinformowany, dobrze poinformowany
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از آگاه
تصویر آگاه
ciente, iluminado, informado, bem informado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از آگاه
تصویر آگاه
意识到的 , 开明的 , 知情的 , 很了解的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از آگاه
تصویر آگاه
обізнаний , просвітлений , поінформований , добре поінформований
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از آگاه
تصویر آگاه
bewusst, erleuchtet, informiert, gut informiert
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از آگاه
تصویر آگاه
осведомлённый , просвещённый , осведомленный , хорошо осведомленный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از آگاه
تصویر آگاه
sadar, tercerahkan, terinformasi, sangat sadar
دیکشنری فارسی به اندونزیایی