جدول جو
جدول جو

معنی آرزوناک - جستجوی لغت در جدول جو

آرزوناک
(رِ)
بسیارآرزو:
پی اظهار عشق آرزوناک
چو لعل از گرد تهمت دامنش پاک.
زلالی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از روناک
تصویر روناک
(دخترانه)
روشن
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آرمناک
تصویر آرمناک
(پسرانه)
ارمنی، پسر هایکا، شخصی که ارمنیها نژاد خود را به او نسبت می دهند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آهوناک
تصویر آهوناک
آهومند، دارای عیب و نقص، عیب دار، معیوب، آهوناک، بیمار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لرزناک
تصویر لرزناک
آنکه دچار لرزه است، لرزدار، لرزه دار، لرزنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آزرمناک
تصویر آزرمناک
پرآزرم، باشرم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آرزوانه
تصویر آرزوانه
آنچه آرزو کنند، آنچه زن آبستن در اوایل آبستنی هوس کند که بخورد، ویارانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرزناک
تصویر پرزناک
پرزدار، پرزگن
فرهنگ فارسی عمید
شره ، حریص، آزمند
لغت نامه دهخدا
(لَ)
بسیار لرزنده. بسیار لرزان
لغت نامه دهخدا
(پُ)
پرپرز: جامۀ پرزناک. (زمخشری)
لغت نامه دهخدا
(رِ)
جمع واژۀ آرزو. منی ̍. آمال. اطماع. امانی. اشواق. شهوات. اهواء. حاجات: امّا بمروت و حرّیت آن لایقتر که مرا بدین آرزوها برسانی. (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
قریه ای است از قرای دمشق و احمد بن یحیی بن احمد بن زید بن الحکم الجحوری الارزونی از آنجاست. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
معیوب، معیب
لغت نامه دهخدا
(رِ)
جای آرزو:
در آن آرزوگاه فرخاردیس
نکرد آرزو با معامل مکیس.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(رِ نَ / نِ)
وحم. ویارانه. آنچه آبستن از خوردنیها و غیرخوردنیهای عادی چون گل و زغال آرزو کند خوردن را، آنچه خویشان و کسان زن آبستن پزند و او را فرستند، آنچه آرزو کنند. هوسانه. موضوع آرزو: آرزوانه همانقدر است که می بینی چو یک دم گذشت دگر بار آن ناآرزوانه شود و برنجاندت و این تن تو لقمۀ آرزوانۀتست. (کتاب المعارف). پس با خود بس آی و ترک آرزوانۀ خود بگوی و این هوا پوست و آرزوانه مغز است، تو ازاین پوست و از این مغز بگذر تا بجنت مأوی برسی. (کتاب المعارف). آرزوانه چو دانه ای است که در میان فخک باشد. (کتاب المعارف)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
پرآزرم
لغت نامه دهخدا
تصویری از آرزو ناک
تصویر آرزو ناک
بسیار آرزو پر آرزو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لرزناک
تصویر لرزناک
بسیار لرزنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرزناک
تصویر پرزناک
پرزدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آهوناک
تصویر آهوناک
معیوب معیوب دارای عیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آرزوها
تصویر آرزوها
آمال، آرزو، اطماع، اشواق، شهوات، اهوا، حاجات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آزرمناک
تصویر آزرمناک
پر آزرم آزرمگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آزناک
تصویر آزناک
شره، حریص، آزمند آزمند حریص طماع
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه آبستن از خوردنیها و غیر خوردنیهای عادی (مانند گل و زغال) برای خوردن آرزو کند، آنچه خویشان زن آبستن پزند و برای او فرستند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آزناک
تصویر آزناک
آزند، حریص
فرهنگ فارسی معین
از دهستان سجارود بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
از روستاهای بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
کفش دوزک
فرهنگ گویش مازندرانی