معنی verweilen - جستجوی لغت در جدول جو
verweilen
درنگ کردن، درنگ
ادامه...
دِرَنگ کَردَن، دِرَنگ
دیکشنری آلمانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
verzweigen
شاخه کردن، شاخه
ادامه...
شاخِه کَردَن، شاخِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
vereisen
نیاز داشتن، نیاز دارند
ادامه...
نِیَاز داشتَن، نِیَاز دارَند
دیکشنری هلندی به فارسی
vervelen
کسل کننده بودن، خسته کردن
ادامه...
کِسِل کُنَندِه بودَن، خَستِه کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
verdelen
تقسیم کردن
ادامه...
تَقسیم کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
verewigen
جاودانه کردن، ماندگار کردن
ادامه...
جاودانِه کَردَن، ماندِگار کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
verzeihen
بخشیدن، عفو
ادامه...
بَخشیدَن، عَفو
دیکشنری آلمانی به فارسی
verleihen
اعطا کردن، قرض دادن، بخشیدن، مشورت کردن
ادامه...
اِعطا کَردَن، قَرض دادَن، بَخشیدَن، مَشوِرَت کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
vermeiden
اجتناب کردن، اجتناب کنید
ادامه...
اِجتِناب کَردَن، اِجتِناب کُنید
دیکشنری آلمانی به فارسی
vertellen
شرح دادن، روایت کند، تعریف کردن
ادامه...
شَرح دادَن، رِوایَت کُنَد، تَعرِیف کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
verteilen
توزیع کردن، توزیع کنید
ادامه...
تَوزِیع کَردَن، تَوزِیع کُنید
دیکشنری آلمانی به فارسی
vernielen
هموار کردن، نابود کردن، ویران کردن، ویرانگری کردن
ادامه...
هَموار کَردَن، نابود کَردَن، ویران کَردَن، ویرانگَری کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
vervuilen
آلودن، آلوده کردن، آلودگی ایجاد کردن
ادامه...
آلودَن، آلودِه کَردَن، آلودِگی ایجاد کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
verwelken
خشک شدن، پژمرده شدن
ادامه...
خُشک شُدَن، پَژمُردِه شُدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
verwennen
نگهداری کردن کودک، خراب کردن، عشق ورزیدن، لوس کردن
ادامه...
نِگَهداری کَردَن کودک، خَراب کَردَن، عِشق وَرزیدَن، لوس کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
verwerken
فرآیند کردن، فرآیند
ادامه...
فَرآیَند کَردَن، فَرآیَند
دیکشنری هلندی به فارسی
verwerpen
انکار کردن، رد کردن، لغو کردن
ادامه...
اِنکار کَردَن، رَد کَردَن، لَغو کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
verleiden
فریب دادن، وسوسه کردن، فریفتن
ادامه...
فَریب دادَن، وَسوَسِه کَردَن، فَریفتَن
دیکشنری هلندی به فارسی
vereinen
متّحد شدن
ادامه...
مِتَّحِد شُدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی