معنی vervelen
vervelen
کسل کننده بودن، خسته کردن
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با vervelen
verdelen
verdelen
تَقسیم کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
vervelend
vervelend
مَلالَت آوَرانِه، آزار دَهَندِه
دیکشنری هلندی به فارسی
verlenen
verlenen
بَخشیدَن، کُمَکِ مالی، اِعطا کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
verlegen
verlegen
با شَرمَندِگی، خِجالَتی، با خِجالَت
دیکشنری هلندی به فارسی
verleden
verleden
گُذَشتِه
دیکشنری هلندی به فارسی
verwelken
verwelken
خُشک شُدَن، پَژمُردِه شُدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
vervullen
vervullen
بَرآوَردِه کَردَن، بَرایِ تَحَقُّق
دیکشنری هلندی به فارسی
vervuilen
vervuilen
آلودَن، آلودِه کَردَن، آلودِگی ایجاد کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
vervolgen
vervolgen
اَذیَّت و آزار کَردَن، تَحتِ تَعقِیب قَرار دادَن
دیکشنری هلندی به فارسی