معنی termin - جستجوی لغت در جدول جو
termin
مهله، علّی
ادامه...
مُهلِه، عِلّی
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
término
پایان، فسخ
ادامه...
پایان، فَسخ
دیکشنری پرتغالی به فارسی
termes
اصطلاحات، شرایط
ادامه...
اِصطِلاحات، شَرایِط
دیکشنری فرانسوی به فارسی
bermain
سرگرم کردن، بازی کردن، به بازی کردن
ادامه...
سَرگَرم کَردَن، بازی کَردَن، بِه بازی کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
término
دوره، مدّت
ادامه...
دَورِه، مُدَّت
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
Permit
اجازه دادن، مجوّز
ادامه...
اِجازِه دادَن، مُجَوِّز
دیکشنری انگلیسی به فارسی
termico
گرمایی، حرارتی
ادامه...
گَرمایی، حَرارَتی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
termos
اصطلاحات، شرایط
ادامه...
اِصطِلاحات، شَرایِط
دیکشنری پرتغالی به فارسی
termal
گرمایی، حرارتی
ادامه...
گَرمایی، حَرارَتی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
serein
آرام
ادامه...
آرام
دیکشنری فرانسوی به فارسی
terjun
سقوط کردن، غوطه ور شدن، غرق کردن
ادامه...
سُقوط کَردَن، غوطه وَر شُدَن، غَرق کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
gergin
آشفته، بد خلق، تنش زده، هیجان زده
ادامه...
آشُفتِه، بَد خُلق، تَنِش زَدِه، هَیَجان زَدِه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
tahmin
تخمین، حدس بزن، برآورد، پیش بینی
ادامه...
تَخمِین، حَدس بِزَن، بَرآوُرد، پیش بینی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
teğmen
فرمانده کمکی، ستوان
ادامه...
فَرماندِه کُمَکی، سُتوان
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
tatmin
رضایت نفس، رضایت، رضا، تحقّق
ادامه...
رِضایَتِ نَفس، رِضایَت، رِضا، تَحَقُّق
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
tersine
به طور معکوس، به عقب
ادامه...
بِه طُورِ مَعکوس، بِه عَقَب
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
ternir
لکّه دار کردن
ادامه...
لَکِّه دار کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
bersin
عطسه زدن، عطسه کردن
ادامه...
عَطسِه زدَن، عَطسِه کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
terminy
اصطلاحات، تعمیر
ادامه...
اِصطِلاحات، تَعمیر
دیکشنری لهستانی به فارسی
terminar
پایان دادن، تمام کردن
ادامه...
پایان دادَن، تَمام کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
termini
اصطلاحات، شرایط
ادامه...
اِصطِلاحات، شَرایِط
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
termine
دوره، مدّت
ادامه...
دَورِه، مُدَّت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
terminer
پایان دادن، برای پایان دادن، تمام کردن
ادامه...
پایان دادَن، بَرایِ پایان دادَن، تَمام کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
terminal
نهایی، ترمینال
ادامه...
نَهایی، تِرمینال
دیکشنری فرانسوی به فارسی
terminar
پایان دادن، تمام کردن
ادامه...
پایان دادَن، تَمام کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
terminal
نهایی، ترمینال
ادامه...
نَهایی، تِرمینال
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
terminal
نهایی، ترمینال
ادامه...
نَهایی، تِرمینال
دیکشنری پرتغالی به فارسی
termen
اصطلاحات، شرایط
ادامه...
اِصطِلاحات، شَرایِط
دیکشنری هلندی به فارسی
terminal
نهایی، ترمینال
ادامه...
نَهایی، تِرمینال
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
terminal
نهایی، ترمینال
ادامه...
نَهایی، تِرمینال
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
terminal
به طور قطعی، ترمینال، نهایی
ادامه...
بِه طُورِ قَطعی، تِرمینال، نَهایی
دیکشنری آلمانی به فارسی
terminal
نهایی، ترمینال، به طور قطعی
ادامه...
نَهایی، تِرمینال، بِه طُورِ قَطعی
دیکشنری هلندی به فارسی
Termin
قرار ملاقات
ادامه...
قَرارِ مُلاقات
دیکشنری آلمانی به فارسی
termijn
قسط، مدّت، دوره
ادامه...
قِسط، مُدَّت، دَورِه
دیکشنری هلندی به فارسی
termal
گرمایی، حرارتی
ادامه...
گَرمایی، حَرارَتی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی