معنی tersine
tersine
به طور معکوس، به عقب
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
واژههای مرتبط با tersine
termine
termine
دَورِه، مُدَّت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
terminer
terminer
پایان دادَن، بَرایِ پایان دادَن، تَمام کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
terminy
terminy
اِصطِلاحات، تَعمیر
دیکشنری لهستانی به فارسی
termini
termini
اِصطِلاحات، شَرایِط
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
tensione
tensione
تَنِش، وُلتاژ، تَنگی، فِشار
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
vergine
vergine
دوشیزِه، باکِرِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
tersisa
tersisa
باقی، باقی ماندِه اَست
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
terasing
terasing
بیگانِه وار، جُدا شُدِه، مُنزَوی، بیگانِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
bersin
bersin
عَطسِه زدَن، عَطسِه کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی