- tandig
دارای دندان، دندانه دار
معنی tandig - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عقلانیّت، بینش عاقلانه
مصنوعی، جعلی، ساختگی، جعلی بودن، تقلّب شده، تحریف کردن، ساخت دست انسان، زیرکانه، توهّمی، چسبناک، تصنّعی، درست نیست
باران باریدن، حمّام کردن
به طور ارزان، به صورت ارگونومیک، ارزان
مماس، مخزن
ارزان، ارزان ترین
مدبّرانه، عاقل، به طور عاقلانه، معقول، معقولانه
ترش، فاسد
غیرمفید، نابخردانه، غیر هوشمندانه، ناآگاهانه
شورشگر، سرکش
به طور طغیان آمیز، سرکش، با شور و هیاهو
پرگویی، به تفصیل
ترش، فاسد، کهنه
به موقع
مناسب، راحت، مفید، دست ساز
بی ثمر، عقیم، ویران
به طور شن مانند، شنی، شنزار
صادق، صریح
صادق، صادقانه
ایستاده
گناه آلود، گناهکار، گناه آمیز
دیرآمد، دیر
محدود، تمام کردن، به طور محدود
قدردانی، اختیار
به طور دائمی، ثابت، به طور مداوم، مداومًا
گناه آلود، گناهکار، گناه آمیز
به طور مد روز، مد روز
بادبانی، بادی
سلامت عقل، درک، سلامتی عقل