معنی sündig
sündig
گناه آلود، گناهکار، گناه آمیز
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با sündig
sandig
sandig
بِه طُورِ شِن مانَند، شِنی، شِنزار
دیکشنری آلمانی به فارسی
zondig
zondig
گُناه آلود، گُناهکار، گُناه آمیز
دیکشنری هلندی به فارسی
sonnig
sonnig
آفتابی
دیکشنری آلمانی به فارسی
ständig
ständig
بِه طُورِ دائِمی، ثابِت، بِه طُورِ مُداوِم، مداومًا
دیکشنری آلمانی به فارسی
würdig
würdig
شایِستِه وار، شایِستِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
windig
windig
بادبانی، بادی
دیکشنری آلمانی به فارسی
handig
handig
مُناسِب، راحَت، مُفید، دَست ساز
دیکشنری هلندی به فارسی
eindig
eindig
مَحدود، تَمام کَردَن، بِه طُورِ مَحدود
دیکشنری هلندی به فارسی
tandig
tandig
دارایِ دَندان، دَندانِه دار
دیکشنری هلندی به فارسی