جدول جو
جدول جو

معنی składać - جستجوی لغت در جدول جو

składać
ارسال کردن، جمعیت، تا کردن، لومینسانس
دیکشنری لهستانی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

در هم پیچیدن، درهم
دیکشنری لهستانی به فارسی
تحمیل کردن، تقاضا، فوق هم قرار دادن، فولکلورشناس
دیکشنری لهستانی به فارسی
اختصار کردن، تخصیص، خلاصه کردن، چکیده، کاهش دادن، رد کردن، کوتاه کردن، محصول
دیکشنری لهستانی به فارسی
انبار کردن، انباشت
دیکشنری لهستانی به فارسی
بنیاد گذاشتن، اساسی، پیش فرض گرفتن، پیش شناخت، فرض کردن، فرض
دیکشنری لهستانی به فارسی
به هلاکت رساندن، جمع آوری کنید، محکوم کردن، نابودی
دیکشنری لهستانی به فارسی
پرش کردن، پرش، جهش کردن، پریدن، پرش کن، جست و خیز کردن، پررنگ، تار، جهش یافته
دیکشنری لهستانی به فارسی
سقوط کردن، سکوت
دیکشنری لهستانی به فارسی
چمبیدن، چندین، صندلی گذاشتن، صنایع دستی
دیکشنری لهستانی به فارسی
دروغ گفتن، ناعادلانه
دیکشنری لهستانی به فارسی
تشکیل شدن، تشکیل
دیکشنری لهستانی به فارسی
درخوٰاست دادن، بپرسید
دیکشنری لهستانی به فارسی
دوباره جمع کردن، دوباره بخوٰانید
دیکشنری لهستانی به فارسی