معنی rela - جستجوی لغت در جدول جو
rela
مشتاق، مایل
ادامه...
مُشتاق، مایِل
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
relajado
آرامش بخش، آرام
ادامه...
آرامِش بَخش، آرام
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
relativo
نسبی
ادامه...
نِسبی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
relatividad
نسبیت
ادامه...
نِسبِیَت
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
relativamente
نسبتاً
ادامه...
نِسبَتاً
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
relatar
تعریف کردن، مربوط می شود
ادامه...
تَعرِیف کَردَن، مَربوط می شَوَد
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
relajarse
آرام کردن، استراحت کن
ادامه...
آرام کَردَن، اِستِراحَت کُن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
relajante
آرامش بخش
ادامه...
آرامِش بَخش
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
relajación
آرامش
ادامه...
آرامِش
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
relator
بازگوکننده، راوی
ادامه...
بازگوکُنَنده، راوی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
relacionar
ربط کردن، مربوط می شود
ادامه...
رَبط کَردَن، مَربوط می شَوَد
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
relación de primos
پیوند دایمی فامیلی، رابطه پسرخاله
ادامه...
پِیوَند دایِمی فامیلی، رابِطِه پِسَرخَالِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
relación de conocimiento
آشنایی، رابطه دانش
ادامه...
آشنایی، رابِطِه دانِش
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
relación
ارتباط، رابطه
ادامه...
اِرتِباط، رابِطِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
relatywność
نسبیت، نسبی
ادامه...
نِسبِیَت، نِسبی
دیکشنری لهستانی به فارسی
relaksujący
آرامش بخش، آرام باش
ادامه...
آرامِش بَخش، آرام باش
دیکشنری لهستانی به فارسی
relativo a
مربوط به، نسبت به
ادامه...
مَربوط بِه، نِسبَت بِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
relatable
قابل ارتباط
ادامه...
قابِلِ اِرتِباط
دیکشنری فرانسوی به فارسی
real
شاهانه، واقعی
ادامه...
شَاهانِه، واقِعی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
relayer
واسطه بودن، رله
ادامه...
واسِطِه بودَن، رِلِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
cela
آن، که
ادامه...
آنِ، کِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
regla
قانون، حاکم
ادامه...
قانون، حاکِم
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
dela
او
ادامه...
او
دیکشنری پرتغالی به فارسی
real
شاهانه، واقعی، سلطنتی
ادامه...
شَاهانِه، واقِعی، سَلطَنَتی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
resa
تسلیم، تسلیم شدن
ادامه...
تَسلِیم، تَسلِیم شُدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
real
واقعی
ادامه...
واقِعی
دیکشنری آلمانی به فارسی
relaxation
آرامش
ادامه...
آرامِش
دیکشنری فرانسوی به فارسی
relatif
نسبی
ادامه...
نِسبی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
relaxant
آرامش بخش
ادامه...
آرامِش بَخش
دیکشنری فرانسوی به فارسی
relativité
نسبیت
ادامه...
نِسبِیَت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
relativement
نسبتاً
ادامه...
نِسبَتاً
دیکشنری فرانسوی به فارسی
relation de cousins
پیوند دایمی فامیلی، رابطه پسرخاله
ادامه...
پِیوَند دایِمی فامیلی، رابِطِه پِسَرخَالِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
relation d’acquaintance
آشنایی، رابطه اکتساب
ادامه...
آشنایی، رابِطِه اِکتِساب
دیکشنری فرانسوی به فارسی
relation
رابطه
ادامه...
رابِطِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
relaksować się
آرام کردن، تعادل
ادامه...
آرام کَردَن، تَعَادُل
دیکشنری لهستانی به فارسی