معنی dela
dela
او
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با dela
cela
cela
آنِ، کِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
dele
dele
او، اَز او
دیکشنری پرتغالی به فارسی
rela
rela
مُشتاق، مایِل
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
deli
deli
هَذیان گُو، دیوانِه، آشُفتِه، هَیَجانی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی