معنی pulire - جستجوی لغت در جدول جو
pulire
پاک کردن، تمیز کردن
ادامه...
پاک کَردَن، تَمیز کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
pulika
جاری شدن، منفجر کردن
ادامه...
جاری شُدَن، مُنفَجِر کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
lire
خوٰاندن
ادامه...
خوٰاندَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
pulire con lo straccio
زمین پاک کردن، با پارچه تمیز کنید
ادامه...
زَمین پاک کَردَن، با پارچِه تَمیز کُنید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
unire
ترکیب کردن، متّحد شدن
ادامه...
تَرکیب کَردَن، مُتَّحِد شُدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
pulih
بازیابی کردن، بهبود می یابند
ادامه...
بازیابی کَردَن، بِهبود مِی یابَند
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
pular
پریدن، برای پریدن، پرش کردن، رد کردن
ادامه...
پَریدَن، بَرایِ پَریدَن، پَرِش کَردَن، رَد کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
punir
مجازات دادن، مجازات کردن
ادامه...
مُجازات دادَن، مُجازات کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
polir
صاف و برّاق کردن، جلا دادن
ادامه...
صاف و بَرّاق کَردَن، جَلا دادَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
polir
صاف و برّاق کردن، جلا دادن
ادامه...
صاف و بَرّاق کَردَن، جَلا دادَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
plier
تا کردن، خم شدن
ادامه...
تا کَردَن، خَم شُدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
élire
انتخاب کردن، انتخاب کنید
ادامه...
اِنتِخاب کَردَن، اِنتِخاب کُنید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
nuire
آسیب رساندن، آسیب
ادامه...
آسیب رِساندَن، آسیب
دیکشنری فرانسوی به فارسی
luire
درخشیدن، درخشش
ادامه...
دِرَخشیدَن، دِرَخشِش
دیکشنری فرانسوی به فارسی
punir
مجازات دادن، مجازات کردن
ادامه...
مُجازات دادَن، مُجازات کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
pugile
بوکسور
ادامه...
بوکسُور
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
punire
تنبیه کردن، مجازات، مجازات دادن
ادامه...
تَنبِیه کَردَن، مُجازات، مُجازات دادَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
pulito
پاک شده، تمیز کردن، تمیز
ادامه...
پاک شُدِه، تَمیز کَردَن، تَمیز
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
pulitore
تمیزکننده
ادامه...
تَمیزکُنَندِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
pulsare
تپش داشتن، ضربان دار
ادامه...
تَپِش داشتَن، ضَرَبان دار
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
salire
سوار شدن، برو بیرون، صعود کردن
ادامه...
سَوار شُدَن، بِرو بیرون، صُعود کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
fluire
جاری بودن، جریان
ادامه...
جاری بودَن، جَریان
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
cucire
دستکاری کردن، دوختن، سوزن زدن
ادامه...
دَستکاری کَردَن، دوختَن، سوزَن زَدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
perire
نابود شدن، از بین رفتن
ادامه...
نابود شُدَن، اَز بِین رَفتَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
prurire
خارش داشتن، خارش
ادامه...
خارِش داشتَن، خارِش
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
pelare
پوست کندن
ادامه...
پوست کَندَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
pulido
صاف، جلا داده شده
ادامه...
صاف، جَلا دادِه شُدِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
publier
انتشار دادن، منتشر کند
ادامه...
اِنتِشار دادَن، مُنتَشِر کُنَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
relire
تصحیح کردن، بازخوٰانی، دوباره خوٰاندن
ادامه...
تَصحِیح کَردَن، بازخوٰانی، دُوبارِه خوٰاندَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
pulir
صاف و برّاق کردن، جلا دادن
ادامه...
صاف و بَرّاق کَردَن، جَلا دادَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
pire
بدترین، بدتر
ادامه...
بَدتَرین، بَدتَر
دیکشنری فرانسوی به فارسی