معنی pulika
pulika
جاری شدن، منفجر کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
واژههای مرتبط با pulika
pulido
pulido
صاف، جَلا دادِه شُدِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
pustka
pustka
بِه طُورِ تُهی، تِجاری، خَلا، تِرَنس
دیکشنری لهستانی به فارسی
publik
publik
عُمومی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
pulizia
pulizia
پاکیزِگی، تَمیز کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
pulito
pulito
پاک شُدِه، تَمیز کَردَن، تَمیز
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
pulire
pulire
پاک کَردَن، تَمیز کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
kualika
kualika
چالِش کَردَن، دَعوَت کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
tuliza
tuliza
آرام کَردَن، آرام باش، آرامِش بَخش
دیکشنری سواحیلی به فارسی
silika
silika
غَریزِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی