معنی punir
punir
مجازات دادن، مجازات کردن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با punir
punir
punir
مُجازات دادَن، مُجازات کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
pulir
pulir
صاف و بَرّاق کَردَن، جَلا دادَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
punire
punire
تَنبِیه کَردَن، مُجازات، مُجازات دادَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
unir
unir
مِتَّحِد شُدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
unir
unir
مِتَّحِد شُدَن، مُقَیَّد کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
unir
unir
مِتَّحِد شُدَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی