معنی relire
relire
تصحیح کردن، بازخوٰانی، دوباره خوٰاندن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با relire
relier
relier
رَبط کَردَن، مَربوط می شَوَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
refaire
refaire
دُوبارِه کار کَردَن، دُوبارِه اَنجام دَهید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
renier
renier
اِنکار کَردَن، اِنکار کُنَد، پَشیمان شُدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
rendre
rendre
اِرائِه دادَن، پَس دادَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
remise
remise
حَوالِه، تَخفیف
دیکشنری فرانسوی به فارسی
retirer
retirer
بازپَس کِشیدَن، بَرداشتَن، پَس گِرفتَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Retire
Retire
بازنِشَستِه شُدَن، بازنِشَستِه شَوید
دیکشنری انگلیسی به فارسی
keliru
keliru
اِشتِباه آمیز، اِشتِباه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
retiro
retiro
عَقَب نِشینی، خُروج
دیکشنری اسپانیایی به فارسی