معنی potere - جستجوی لغت در جدول جو
potere
توانستن، آب نبات، قدرت
ادامه...
تَوانِستَن، آب نَبات، قُدرَت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
poner
گذاشتن، قرار دادن
ادامه...
گُذاشتَن، قَرار دادَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
potent
قوی
ادامه...
قَوی
دیکشنری آلمانی به فارسی
noteren
یادداشت کردن، توجّه داشته باشید
ادامه...
یادداشت کَردَن، تَوَجُّه داشتِه باشید
دیکشنری هلندی به فارسی
motore
موتوری، موتور
ادامه...
موتوری، مُوتُور
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
notare
اظهار نظر کردن، توجّه داشته باشید، متوجّه شدن
ادامه...
اِظهار نَظَر کَردَن، تَوَجُّه داشتِه باشید، مُتِوَجّه شُدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
optare
انتخاب کردن
ادامه...
اِنتِخاب کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
roter
آروغ زدن
ادامه...
آروغ زَدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
poder
توانستن، می تواند، قدرت، قدرت داشتن
ادامه...
تَوانِستَن، مِی تَوانَد، قُدرَت، قُدرَت داشتَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
dolere
درد کردن، صدمه دیده
ادامه...
دَرد کَردَن، صَدَمِه دیدِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
pobre
فقیر
ادامه...
فَقیر
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
doter
اهدا کردن، وقف کردن
ادامه...
اِهدا کَردَن، وَقف کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
notre
ما
ادامه...
ما
دیکشنری فرانسوی به فارسی
noter
ارزیابی کردن، توجّه داشته باشید، یادداشت کردن
ادامه...
اَرزیابی کَردَن، تَوَجُّه داشتِه باشید، یادداشت کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
voter
رأی دادن
ادامه...
رأی دادَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
poser
پرسش کردن، قرار دادن، ژست گرفتن
ادامه...
پُرسِش کَردَن، قَرار دادَن، ژِست گِرِفتَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
poseren
ژست گرفتن
ادامه...
ژِست گِرِفتَن
دیکشنری هلندی به فارسی
dotare
اهدا کردن، تجهیز کردن
ادامه...
اِهدا کَردَن، تَجهیز کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
potare
حذف کردن، هرس کنید
ادامه...
حَذف کَردَن، هَرَس کُنید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
povero
فقیر
ادامه...
فَقیر
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
potente
قوی، قدرتمند
ادامه...
قَوی، قُدرَتمَند
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
poseer
دارا بودن، در اختیار داشتن، مالک بودن
ادامه...
دارا بودَن، دَر اِختیار داشتَن، مالِک بودَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
ponerse
پوشیدن، قرار دادن
ادامه...
پوشیدَن، قَرار دادَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
posture
حالت بدن، وضعیت بدن
ادامه...
حالَت بَدَن، وَضعِیَت بَدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
porter
پوشیدن، حمل کردن، شانه زدن
ادامه...
پوشیدَن، حَمل کَردَن، شانِه زَدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
piovere
باریدن، باران
ادامه...
باریدَن، باران
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
potente
قوی، قدرتمند
ادامه...
قَوی، قُدرَتمَند
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
dovere
بدهکار بودن، وظیفه
ادامه...
بِدِهکار بودَن، وَظیفِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
votare
رأی دادن
ادامه...
رأی دادَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
volere
اراده داشتن، خوٰاستن
ادامه...
اِرادِه داشتَن، خوٰاستَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
potente
قوی، قدرتمند
ادامه...
قَوی، قُدرَتمَند
دیکشنری پرتغالی به فارسی
godere
لذّت بردن، لذّت ببرید
ادامه...
لَذَّت بُردَن، لَذَّت بِبَرید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
posare
قرار دادن، ژست گرفتن
ادامه...
قَرار دادَن، ژِست گِرِفتَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
portare
حمل کردن، آوردن
ادامه...
حَمل کَردَن، آوَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
opter
انتخاب کردن
ادامه...
اِنتِخاب کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی