معنی poser
poser
پرسش کردن، قرار دادن، ژست گرفتن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با poser
poner
poner
گُذاشتَن، قَرار دادَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
poder
poder
تَوانِستَن، مِی تَوانَد، قُدرَت، قُدرَت داشتَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
poseer
poseer
دارا بودَن، دَر اِختیار داشتَن، مالِک بودَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
posar
posar
ژِست گِرِفتَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
peser
peser
وَزن کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
toser
toser
سُرفِه کَردَن، سُرفِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
coser
coser
سوزَن زَدَن، دوختَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
poder
poder
تَوانِستَن، قُدرَت، قُدرَت داشتَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
posar
posar
ژِست گِرِفتَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی