جدول جو
جدول جو

معنی passie - جستجوی لغت در جدول جو

passie
شور و اشتیاق، اشتیاق
دیکشنری هلندی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

متناسب بودن، مناسب بودن
دیکشنری هلندی به فارسی
رخ دادن، اتّفاق بیفتد، عبور کردن
دیکشنری آلمانی به فارسی
غیر فعّال، منفعل
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
اضطراب ها
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
تصرّف، مالکیّت
دیکشنری پرتغالی به فارسی
گذشته، عبور کند
دیکشنری فرانسوی به فارسی
منفعل
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
مطمئن، معیّن، قطعاً
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
تصویری از Passive
تصویر Passive
مقدمه مفهومی
منفعل (Passive) در سیستم های کامپیوتری به عناصری اطلاق می شود که به تنهایی عملیاتی انجام نمی دهند، بلکه در پاسخ به درخواست ها یا رویدادهای خارجی فعال می شوند. این مفهوم در مقابل سیستم های فعال (Active) قرار می گیرد.
کاربرد در فناوری اطلاعات
1. در شبکه: دستگاه های passive مانند هاب ها
2. در ذخیره سازی: رسانه های passive مانند DVD
3. در امنیت: سیستم های تشخیص نفوذ passive
4. در برنامه نویسی: کامپوننت های reactive
مثال های واقعی
- هاب شبکه در مقابل سوئیچ فعال
- سنسورهای دمای passive
- الگوی طراحی Observer در برنامه نویسی
نقش در توسعه نرم افزار
مزایای سیستم های منفعل:
- مصرف انرژی کمتر
- پیچیدگی پایین تر
- قابلیت اطمینان بیشتر
- پاسخگویی به جای پیش دستی
تاریخچه
تکامل سیستم های منفعل:
- 1960: دستگاه های ساده شبکه
- 1980: رسانه های ذخیره سازی passive
- 2000: معماری های reactive در برنامه نویسی
تفاوت با مفاهیم مشابه
- با ’’Active’’ که اقدامات مستقل انجام می دهد
- با ’’Idle’’ که حالت عدم فعالیت است
پیاده سازی فنی
- در شبکه: استفاده از هاب های passive
- در برنامه نویسی: پیاده سازی الگوی Observer
- در الکترونیک: مدارهای passive
چالش ها
- تأخیر در پاسخ به رویدادها
- وابستگی به سیستم های فعال
- محدودیت در پردازش پیشرفته
نتیجه گیری
سیستم های منفعل در بسیاری از سناریوها مزایای قابل توجهی دارند، اما باید با سیستم های فعال ترکیب شوند تا کارایی کامل حاصل شود.
فرهنگ اصطلاحات فناوری اطلاعات IT
عظیم
دیکشنری هلندی به فارسی
مأموریت
دیکشنری هلندی به فارسی
متناسب بودن، مناسب، مساوی بودن، مناسب بودن
دیکشنری آلمانی به فارسی
عظیم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منفعل
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به طور غیرفعّال، منفعل
دیکشنری هلندی به فارسی
به طور عظیم، جامد، عظیم
دیکشنری آلمانی به فارسی
عبور کردن، خرج کردن، لکّه انداختن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
منفعل
دیکشنری پرتغالی به فارسی
عبور کردن، عبور کند
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
شور و اشتیاق، اشتیاق
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
منفعل
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
عبور کردن، عبور کند
دیکشنری فرانسوی به فارسی
شور و اشتیاق، اشتیاق
دیکشنری فرانسوی به فارسی
بیمار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
عظیم
دیکشنری فرانسوی به فارسی
کهنه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
ضبط، تشنّج، ضمیمه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
به طور غیرفعّال، منفعل
دیکشنری آلمانی به فارسی
منفعل
دیکشنری فرانسوی به فارسی
عبورناپذیر، صعب العبور
دیکشنری آلمانی به فارسی