معنی massiv
massiv
به طور عظیم، جامد، عظیم
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با massiv
massif
massif
عَظیم
دیکشنری فرانسوی به فارسی
passiv
passiv
بِه طُورِ غِیرِفَعّال، مُنفَعِل
دیکشنری آلمانی به فارسی
rassis
rassis
کُهنِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
lasziv
lasziv
بِه رَوِشِ غِیرِ اَخلاقی، هَوَس اَنگیز
دیکشنری آلمانی به فارسی
mastic
mastic
دَرزگیر، بَتونِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
masser
masser
ماساژ دادَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
passif
passif
مُنفَعِل
دیکشنری فرانسوی به فارسی
masivo
masivo
عَظیم
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
passivo
passivo
مُنفَعِل
دیکشنری ایتالیایی به فارسی