جدول جو
جدول جو

معنی mourir - جستجوی لغت در جدول جو

mourir
مردن، بمیر
دیکشنری فرانسوی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

باز کردن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
زیبا، خوب، مناسب
دیکشنری سواحیلی به فارسی
شنیدن، برای شنیدن، گوش دادن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
شاگرد، دانشجو
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
بالغ شدن، بالغ
دیکشنری فرانسوی به فارسی
مردن، بمیر
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
کپک زده
دیکشنری آلمانی به فارسی
لبخند زدن، برای لبخند زدن، لبخندیدن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
مردن، برای مردن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
طلا کردن، قهوه ای
دیکشنری پرتغالی به فارسی
کلاه گذاشتن، پوشش، پوشاندن، پوشش دادن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
فاسد، پوسیده، گندیده
دیکشنری فرانسوی به فارسی
دویدن، اجرا کنید، مسابقه دادن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
گندیدن، پوسیدگی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
پوشش دادن، پوشش، پوشاندن، دامنه داشتن، کلاه گذاشتن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
قالب دادن، قالب
دیکشنری فرانسوی به فارسی
حرکت دادن، حرکت کنید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
پرورش دادن، برای تغذیه، تغذیه کردن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
لبخند، لبخند بزن، لبخند زدن، لبخندیدن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
سرازیر کردن، سرخ شدن، قرمز شدن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
بازگشایی کردن، بازگشایی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
ارائه دادن، فراهم کند، تهیّه کردن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
مردن، بمیر
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
ضعف کردن به دلیل گرسنگی، گرسنگی
دیکشنری فرانسوی به فارسی