معنی mengecor - جستجوی لغت در جدول جو
mengecor
سیمان زدن، ریخته گری
ادامه...
سیمان زَدَن، ریختِه گَری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
mengebor
حفر کردن، متّه، حفّاری کردن
ادامه...
حَفر کَردَن، مَتِّه، حَفّاری کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengejar
تعقیب کردن، تعقیب و گریز
ادامه...
تَعقِیب کَردَن، تَعقِیب و گُریز
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengecat
رنگ کردن
ادامه...
رَنگ کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengecam
سرزنش کردن، محکوم کردن
ادامه...
سَرزَنِش کَردَن، مَحکوم کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengocok
جا به جا کردن، به هم زدن، هم زدن
ادامه...
جا بِه جا کَردَن، بِه هَم زَدَن، هَم زَدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menyetor
سپردن، سپرده گذاری
ادامه...
سِپُردَن، سِپُردِه گُذاری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
meneror
وحشت زدگی ایجاد کردن، به وحشت انداختن
ادامه...
وَحشَت زَدِگی ایجاد کَردَن، بِه وَحشَت اَنداختَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی