معنی menyetor
menyetor
سپردن، سپرده گذاری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
واژههای مرتبط با menyetor
mengecor
mengecor
سیمان زَدَن، ریختِه گَری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengebor
mengebor
حَفر کَردَن، مَتِّه، حَفّاری کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menyetel
menyetel
تَنظِیم کَردَن، مَجموعِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menyensor
menyensor
سانسور کَردَن، سانسور
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menyebar
menyebar
پَراکَندِه کَردَن، گُستَرِش، گُستَرِش دادَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
meneror
meneror
وَحشَت زَدِگی ایجاد کَردَن، بِه وَحشَت اَنداختَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mentor
mentor
راهنَما، مُرَبّی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
mentor
mentor
راهنَما، مُرَبّی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mentor
mentor
راهنَما، مُرَبّی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی