معنی mengecor
mengecor
سیمان زدن، ریخته گری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
واژههای مرتبط با mengecor
mengebor
mengebor
حَفر کَردَن، مَتِّه، حَفّاری کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengejar
mengejar
تَعقِیب کَردَن، تَعقِیب و گُریز
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengecat
mengecat
رَنگ کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengecam
mengecam
سَرزَنِش کَردَن، مَحکوم کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengocok
mengocok
جا بِه جا کَردَن، بِه هَم زَدَن، هَم زَدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menyetor
menyetor
سِپُردَن، سِپُردِه گُذاری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
meneror
meneror
وَحشَت زَدِگی ایجاد کَردَن، بِه وَحشَت اَنداختَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی