معنی menetas - جستجوی لغت در جدول جو
menetas
تخم گذاری کردن، دریچه
ادامه...
تُخم گُذاری کَردَن، دَریچِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
menelan
بلعیدن، قورت دادن
ادامه...
بَلعیدَن، قورت دادَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
seneta
سناتور
ادامه...
سِناتور
دیکشنری سواحیلی به فارسی
mental
روانی، ذهنی
ادامه...
رَوانی، ذِهنی
دیکشنری آلمانی به فارسی
mental
روانی، ذهنی
ادامه...
رَوانی، ذِهنی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
mental
روانی، ذهنی
ادامه...
رَوانی، ذِهنی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
mentah
نارس، خام
ادامه...
نارَس، خام
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mental
روانی، ذهنی
ادامه...
رَوانی، ذِهنی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mental
روانی، ذهنی
ادامه...
رَوانی، ذِهنی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
menata
سبک دار کردن، سازماندهی
ادامه...
سَبک دار کَردَن، سازماندِهی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
meletus
فوران کردن، فوران کرد، آتشفشانی، پرشور
ادامه...
فَوَران کَردَن، فَوَران کَرد، آتَشفِشانی، پُرشور
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menatap
نگاه کردن، خیره شدن، خیره نگاه کردن
ادامه...
نِگاه کَردَن، خیرِه شُدَن، خیرِه نِگَاه کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menetes
چکّه کردن، چکیدن، چکنده
ادامه...
چِکِّه کَردَن، چِکیدَن، چِکَندِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengelas
لحیم کردن، جوش
ادامه...
لَحیم کَردَن، جوش
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengemas
جعبه کردن، بسته بندی، بسته بندی کردن
ادامه...
جَعبِه کَردَن، بَستِه بَندی، بَستِه بَندی کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengeras
سخت کردن، سفت شدن
ادامه...
سَخت کَردَن، سِفت شُدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mencetak
چاپ کردن، چاپ کنید
ادامه...
چاپ کَردَن، چاپ کُنید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menebak
حدس زدن، حدس بزن
ادامه...
حَدس زَدَن، حَدس بِزَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menebus
خریداری کردن، بازخرید
ادامه...
خَریداری کَردَن، بازخَرید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menekan
سرکوب کردن، فشار دادن، سرکوب کننده
ادامه...
سَرکوب کَردَن، فِشار دادَن، سَرکوب کُنَندِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memeras
له کردن، فشردن، چلانیدن
ادامه...
لِه کَردَن، فِشُردَن، چِلانیدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
meretas
هک کردن
ادامه...
هَک کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menetaskan
تخم گذاری کردن، جوجه کشی
ادامه...
تُخم گُذاری کَردَن، جوجِه کِشی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی