معنی kutukuza - جستجوی لغت در جدول جو
kutukuza
معتبر کردن، تجلیل کردن
ادامه...
مُعتَبَر کَردَن، تَجلیل کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
kutukuzwa
تحسین کردن، تجلیل شد
ادامه...
تَحسِین کَردَن، تَجلیل شُد
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kufukuza
اخراج کردن، تعقیب و گریز، از جابجا کردن، بیرون کردن، تبعید کردن، کیسه زدن
ادامه...
اِخراج کَردَن، تَعقِیب و گُریز، اَز جابِجا کَردَن، بیرون کَردَن، تَبعِید کَردَن، کیسِه زَدَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kusukuma
وادار کردن، هل دادن، به جلو بردن
ادامه...
وادار کَردَن، هُل دادَن، بِه جِلو بُردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kutokeza
برجسته بودن، تولید کنند
ادامه...
بَرجَستِه بودَن، تَولِید کُنَند
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kutuliza
آرام کردن، آرام باش، دلداری دادن، خاموش کردن، اطمینان دادن
ادامه...
آرام کَردَن، آرام باش، دِلداری دادَن، خاموش کَردَن، اِطمینان دادَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kutukana
لب و لوچه انداختن، توهین کردن، ناسزا گفتن، تهمت زدن
ادامه...
لَب و لُوچه اَنداختَن، تُوهین کَردَن، ناسِزا گُفتَن، تُهمَت زَدَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kucukiza
خشمگین کردن، نفرت انگیز
ادامه...
خَشمگین کَردَن، نِفرَت اَنگیز
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kufukuzwa
اخراج، اخراج شد
ادامه...
اِخراج، اِخراج شُد
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kufukiza
دود دادن، دود
ادامه...
دود دادَن، دود
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kutunza
مراقبت کردن، برای مراقبت از، تأمین کردن، توجّه کردن، پرستاری کردن، نگهداری کردن
ادامه...
مُراقِبَت کَردَن، بَرایِ مُراقِبَت اَز، تَأمین کَردَن، تَوَجّه کَردَن، پَرَستاری کَردَن، نِگَهداری کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kupuuza
بی توجّهی کردن، نادیده گرفتن، غفلت کردن، بی توجّه، سهل انگار، حذف کردن، رد کردن
ادامه...
بی تَوَجُّهی کَردَن، نادیدِه گِرِفتَن، غِفلَت کَردَن، بی تَوَجُّه، سَهل اِنگار، حَذف کَردَن، رَد کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kukuza
کاشتن، ترویج کنند، پرورش دادن
ادامه...
کاشتَن، تَرویج کُنَند، پَروَرِش دادَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی