ترجمه kucukiza به فارسی - دیکشنری سواحیلی به فارسی
واژههای مرتبط با kucukiza
kufukuza
- kufukuza
- اِخراج کَردَن، تَعقِیب و گُریز، اَز جابِجا کَردَن، بیرون کَردَن، تَبعِید کَردَن، کیسِه زَدَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuumiza
- kuumiza
- رَنجاندَن، صَدَمِه زَدَن، آزُردِه کَردَن، موذی، آسیب رِساندَن، تَحمیل کَردَن، آسیب زَدَن، دَردناک، زَخم زَنَندِه، دَردآوَر
دیکشنری سواحیلی به فارسی