معنی kuenea - جستجوی لغت در جدول جو
kuenea
انتشار، در حال گسترش
ادامه...
اِنتِشار، دَر حالِ گُستَرِش
دیکشنری سواحیلی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
kuongea
حرف اضافه گفتن، صحبت کردن
ادامه...
حَرف اِضافِه گُفتَن، صُحبَت کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kunga
درخشش کردن، ذرّه
ادامه...
دِرَخشِش کَردَن، ذرِّه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kunja
چروکیدن، بریزید
ادامه...
چُروکیدَن، بِریزید
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuona
دیدن، برای دیدن، بصری
ادامه...
دیدَن، بَرایِ دیدَن، بَصَری
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kemea
انتقاد کردن، سرزنش کردن، سرزنش
ادامه...
اِنتِقاد کَردَن، سَرزَنِش کَردَن، سَرزَنِش
دیکشنری سواحیلی به فارسی
maenea
شیوع، مناطق
ادامه...
شُیوع، مَناطِق
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwenda
عمل کردن، رفتن
ادامه...
عَمَل کَردَن، رَفتَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kukemea
سرزنش کردن
ادامه...
سَرزَنِش کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kulegea
افتادگی، شل کردن، سست، شل بودن
ادامه...
اُفتادِگی، شُل کَردَن، سُست، شُل بودَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kulenga
هدف قرار دادن، هدف
ادامه...
هَدَف قَرار دادَن، هَدَف
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kumenya
گاز گرفتن، پوست کندن
ادامه...
گاز گِرِفتَن، پوست کَندَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kunenepa
چاق شدن
ادامه...
چاق شُدَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuelewa
درک کردن، برای درک، فهمیدن، درک
ادامه...
دَرک کَردَن، بَرایِ دَرک، فَهمیدَن، دَرک
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kueleza
توضیح دادن، توضیح دهید، بیان کردن، تعریف کردن
ادامه...
توضیح دادَن، تُوضِیح دَهید، بَیان کَردَن، تَعرِیف کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuenzi
جاودانه کردن، احترام گذاشتن
ادامه...
جاودانِه کَردَن، اِحتِرام گُذاشتَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuonja
چاشنی زدن، به مزّه
ادامه...
چاشنی زَدَن، بِه مَزِّه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuelea
شناور، شناور شدن
ادامه...
شِناوَر، شِناوَر شُدَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuonya
توصیه کردن، برای هشدار دادن، احتیاط کردن
ادامه...
تَوصِیَه کَردَن، بَرایِ هُشدار دادَن، اِحتیاط کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kupenda
عشق ورزیدن، دوست داشتن
ادامه...
عِشق وَرزیدَن، دوست داشتَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kupenya
ترکاندن، نفوذ، نفوذ کردن
ادامه...
تِرکاندَن، نُفوذ، نُفوذ کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuinua
پرچم بلند کردن، بالا بردن، بلند کردن
ادامه...
پَرچَم بُلَند کَردَن، بالا بُردَن، بُلَند کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kujenga
ساختن، برای ساختن، پایه زدن
ادامه...
ساختَن، بَرایِ ساختَن، پایِه زَدَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kurejea
برگشتن، برای بازگشت
ادامه...
بَرگَشتَن، بَرایِ بازگَشت
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kunnen
توانستن، بتواند
ادامه...
تَوانِستَن، بِتَوانَد
دیکشنری هلندی به فارسی
kuunda
ترکیب کردن، برای ایجاد، پیکربندی کردن، تشکیل دادن، ایجاد کردن، اختراع کردن، شکل دادن، قالب دادن
ادامه...
تَرکیب کَردَن، بَرایِ ایجاد، پِیکَربَندی کَردَن، تَشکِیل دادَن، ایجاد کَردَن، اِختِراع کَردَن، شَکل دادَن، قالِب دادَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kutetea
حمایت کردن، دفاع کند، دفاع کردن
ادامه...
حِمایَت کَردَن، دِفاع کُنَد، دِفاع کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kutenda
مرتکب شدن، عمل کردن
ادامه...
مُرتَکِب شُدَن، عَمَل کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kutenga
حاشیه ای کردن، جدا کردن
ادامه...
حاشیِه ای کَردَن، جُدا کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuzoea
عادت دادن، عادت کن، آداپته کردن
ادامه...
عادَت دادَن، عادَت کُن، آداپتِه کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuanza
شروع کردن، شروع کنید، آغاز کردن
ادامه...
شُروع کَردَن، شُروع کُنید، آغاز کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kueneza
پراکنده کردن، گسترش، تکثیر کردن
ادامه...
پَراکَندِه کَردَن، گُستَرِش، تَکثِیر کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kulea
پرورش دادن، بالا بردن
ادامه...
پَروَرِش دادَن، بالا بُردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی