جدول جو
جدول جو

معنی kuenea - جستجوی لغت در جدول جو

kuenea
انتشار، در حال گسترش
دیکشنری سواحیلی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

حرف اضافه گفتن، صحبت کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
درخشش کردن، ذرّه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
چروکیدن، بریزید
دیکشنری سواحیلی به فارسی
دیدن، برای دیدن، بصری
دیکشنری سواحیلی به فارسی
انتقاد کردن، سرزنش کردن، سرزنش
دیکشنری سواحیلی به فارسی
شیوع، مناطق
دیکشنری سواحیلی به فارسی
عمل کردن، رفتن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
سرزنش کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
افتادگی، شل کردن، سست، شل بودن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
هدف قرار دادن، هدف
دیکشنری سواحیلی به فارسی
گاز گرفتن، پوست کندن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
چاق شدن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
درک کردن، برای درک، فهمیدن، درک
دیکشنری سواحیلی به فارسی
توضیح دادن، توضیح دهید، بیان کردن، تعریف کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
جاودانه کردن، احترام گذاشتن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
چاشنی زدن، به مزّه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
شناور، شناور شدن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
توصیه کردن، برای هشدار دادن، احتیاط کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
عشق ورزیدن، دوست داشتن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
ترکاندن، نفوذ، نفوذ کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
پرچم بلند کردن، بالا بردن، بلند کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
ساختن، برای ساختن، پایه زدن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
برگشتن، برای بازگشت
دیکشنری سواحیلی به فارسی
توانستن، بتواند
دیکشنری هلندی به فارسی
ترکیب کردن، برای ایجاد، پیکربندی کردن، تشکیل دادن، ایجاد کردن، اختراع کردن، شکل دادن، قالب دادن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
حمایت کردن، دفاع کند، دفاع کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
مرتکب شدن، عمل کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
حاشیه ای کردن، جدا کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
عادت دادن، عادت کن، آداپته کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
شروع کردن، شروع کنید، آغاز کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
پراکنده کردن، گسترش، تکثیر کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
پرورش دادن، بالا بردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی