جدول جو
جدول جو

معنی kudumu - جستجوی لغت در جدول جو

kudumu
مقاوم، دائمی، پایدار، آخرین بودن، ماندگار، دوام
دیکشنری سواحیلی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

متّهم کردن، سرزنش کردن، نسبت دادن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
پایدار، دائمی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
پایداری، ثبات دائمی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
ناپایداری، دائمی نیست
دیکشنری سواحیلی به فارسی
مداومًا، به طور دائم، به طور بادوام، به طور پایدار، ماندگار، به طور ماندگار، به طور دائمی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
غیرقابل استمرار، ناپایدار
دیکشنری سواحیلی به فارسی
خارش دار، گاز گرفتن، نیش زدن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
زبر بودن، دشواری، پیچیدگی، تردی، سختی، سرسختی، مشقت، عدم انعطاف، سفتی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
خویشاوندی، برادری
دیکشنری سواحیلی به فارسی
نهاد، سازمان
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
مقدّس
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
خدمتکار، قانونگذاران
دیکشنری سواحیلی به فارسی
توانستن، برای استطاعت
دیکشنری سواحیلی به فارسی
خشکیده، خشک شده
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
خدمت کردن، برای خدمت کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
مربوط به، در مورد
دیکشنری سواحیلی به فارسی
دمیدن، نفس کشیدن، تنفّس، بازدم، نفس زنان، غرّش، استنشاق کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
بوسیدن، برای بوسیدن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
آسیب رساندن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
تسهیلات، خدمات، مراقبت، خدمت
دیکشنری سواحیلی به فارسی
محکومیت، قضاوت، حکم
دیکشنری سواحیلی به فارسی
جبران کردن، برای توبه کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
ارسال کردن، برای ارسال، پخش کردن، فرستادن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
وظیفه، مسئولیت
دیکشنری سواحیلی به فارسی
خشمگین، هار
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
پایدار، دائمی، همیشگی
دیکشنری سواحیلی به فارسی