معنی mhudumu
mhudumu
خدمتکار، قانونگذاران
دیکشنری سواحیلی به فارسی
واژههای مرتبط با mhudumu
kuhudumu
kuhudumu
خِدمَت کَردَن، بَرایِ خِدمَت کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
hukumu
hukumu
مَحکومِیَت، قِضاوَت، حُکم
دیکشنری سواحیلی به فارسی
huduma
huduma
تَسهِیلات، خِدمات، مُراقِبَت، خِدمَت
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kudumu
kudumu
مُقاوِم، دائِمی، پایدار، آخِرین بودَن، ماندِگار، دَوام
دیکشنری سواحیلی به فارسی