جدول جو
جدول جو

معنی klin - جستجوی لغت در جدول جو

klin
به صورت مثلّثی پر کردن، به صورت نموداری
دیکشنری لهستانی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

بازیافت کردن، بازیافت کننده
دیکشنری لهستانی به فارسی
خندان، خندیدن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خارزنی، خاردار بودن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
درخشان، چشمک زدن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قلقلک کننده، قلقلک دادن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترق ترق کردن، ترقّه زدن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لعنت کردن، دریاچه، بدگویی کردن، مشکوک
دیکشنری لهستانی به فارسی
تکرار کردن، طنین انداز، بازتابیدن
دیکشنری هلندی به فارسی
بیماری پذیری، بیماری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابل بازیافت، قابل بیمه
دیکشنری لهستانی به فارسی
به طور بالینی، از نظر بالینی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
به طور آسمانی، مبتلا به آسم
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
دریانوردی وار، دریایی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
به طور هجایی، به صورت املایی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
به طور جمجمه ای، جمجمه شکل
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
خندیدن با صدای بلند، غرغر کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زنگ زدگی، زنگ زدن، با صدای برخورد سخت، با صدای برخورد، زنگ دار
دیکشنری هلندی به فارسی
ریز، کوچک
دیکشنری آلمانی به فارسی
زنگ زدن، حلقه
دیکشنری آلمانی به فارسی
جزئی، کوچک، ریز
دیکشنری هلندی به فارسی
بدخوٰاهی، نفرت، خشمگینی، دلخوری، کینه توزی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
به طور بالینی، بالینی، کلینیکی
دیکشنری آلمانی به فارسی
زنگ دار، صدا دادن
دیکشنری آلمانی به فارسی
صدا دادن، صدا
دیکشنری آلمانی به فارسی
با صدای زنگ، زنگ زدن
دیکشنری آلمانی به فارسی
کلینیکی، بالینی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
کلینیکی، بالینی، به طور بالینی
دیکشنری هلندی به فارسی
کلینیکی، دور انداختن
دیکشنری لهستانی به فارسی
به طور بالینی، به زیبایی
دیکشنری لهستانی به فارسی
به طور بالینی، از نظر بالینی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
کلینیکی، بالینی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
کلینیکی، کلینیک
دیکشنری سواحیلی به فارسی
رگبار زدن، صدا، صدا دادن
دیکشنری هلندی به فارسی
به طور مایع، به شکل مایع
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی