معنی holować - جستجوی لغت در جدول جو
holować
کشیدن، بکشید
ادامه...
کِشیدَن، بِکِشید
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
polować
شکار کردن، درّنده، شکار
ادامه...
شِکار کَردَن، دَرَّندِه، شِکار
دیکشنری لهستانی به فارسی
hodować
تولید مثل کردن، تکثیر کنند
ادامه...
تَولِید مِثل کَردَن، تَکثِیر کُنَند
دیکشنری لهستانی به فارسی
tonować
تنظیم کردن لحن، هم ترازی
ادامه...
تَنظِیم کَردَن لَحن، هَم تَرازی
دیکشنری لهستانی به فارسی
dotować
یارانه دادن، دستیار
ادامه...
یارانِه دادَن، دَستیار
دیکشنری لهستانی به فارسی
falować
موج دار کردن، موجود است
ادامه...
مُوج دار کَردَن، مُوجود اَست
دیکشنری لهستانی به فارسی
malować
رنگ کردن، رنگ، روشنایی
ادامه...
رَنگ کَردَن، رَنگ، رُوشَنایی
دیکشنری لهستانی به فارسی
polewać
مرغ را چرب کردن، مرغ
ادامه...
مُرغ را چَرب کَردَن، مُرغ
دیکشنری لهستانی به فارسی
pozować
ژست گرفتن، اشاره کردن
ادامه...
ژِست گِرِفتَن، اِشارِه کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
chorować
بیمار کردن، بیماری، رنج بردن، رنج می برند
ادامه...
بیمار کَردَن، بیماری، رَنج بُردَن، رَنج می بَرَند
دیکشنری لهستانی به فارسی
celować
هدف قرار دادن، هدف، هدف گذاری کردن، هدفمند
ادامه...
هَدَف قَرار دادَن، هَدَف، هَدَف گُذاری کَردَن، هَدَفمَند
دیکشنری لهستانی به فارسی
harować
زحمت کشیدن، سخت کوش
ادامه...
زَحمَت کِشیدَن، سَخت کوش
دیکشنری لهستانی به فارسی
hamować
ممانعت کردن، برجسته، محدود کردن، تنگ نظر، ترمز کردن، ترومبونیست
ادامه...
مُمانِعَت کَردَن، بَرجَستِه، مَحدود کَردَن، تَنگ نَظَر، تُرمُز کَردَن، تُرومبونیست
دیکشنری لهستانی به فارسی
gotować
جوش آوردن، به سرعت رشد می کنند، پختن، پخته شده
ادامه...
جوش آوَردَن، بِه سُرعَت رُشد مِی کُنَند، پُختَن، پُختِه شُدِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
izolować
جدا کردن، تقسیم کردن، عایق بندی کردن، گرم شدن
ادامه...
جُدا کَردَن، تَقسیم کَردَن، عایِق بَندی کَردَن، گَرم شُدَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
kodować
کدگذاری کردن، کدگذاری، کروی
ادامه...
کُدگُذاری کَردَن، کُدگُذاری، کُرَوی
دیکشنری لهستانی به فارسی