معنی groeien - جستجوی لغت در جدول جو
groeien
رشد کردن
ادامه...
رُشد کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
sproeien
پاشیدن، سمپاشی
ادامه...
پاشیدَن، سَمپاشی
دیکشنری هلندی به فارسی
groen
سرسبز، سبز
ادامه...
سَرسَبز، سَبز
دیکشنری هلندی به فارسی
roemen
شهرت یافتن، لاف زدن
ادامه...
شُهرَت یافتَن، لاف زَدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
roepen
صدا زدن، فریاد بزن
ادامه...
صِدا زَدَن، فَریاد بِزَن
دیکشنری هلندی به فارسی
roeren
چرخاندن، هم زدن
ادامه...
چَرخاندَن، هَم زَدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
breien
بافتن، بافندگی
ادامه...
بافتَن، بافَندِگی
دیکشنری هلندی به فارسی
gooien
ریختن، پرتاب کردن
ادامه...
ریختَن، پَرتاب کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
snoeien
حذف کردن، هرس کردن
ادامه...
حَذف کَردَن، هَرَس کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
groeten
ادای احترام کردن، با سلام
ادامه...
اَدایِ اِحتِرام کَردَن، با سَلام
دیکشنری هلندی به فارسی
broeden
تخم گذاری کردن، نوزاد
ادامه...
تُخم گُذاری کَردَن، نُوزاد
دیکشنری هلندی به فارسی
bloeien
گل دادن، شکوفه دادن، رونق یافتن
ادامه...
گُل دادَن، شُکوفِه دادَن، رُونَق یافتَن
دیکشنری هلندی به فارسی
proeven
چشیدن، نمونه ها
ادامه...
چِشیدَن، نِمونِه ها
دیکشنری هلندی به فارسی
gloeiend
به طور درخشان، درخشان
ادامه...
بِه طُورِ دِرَخشان، دِرَخشان
دیکشنری هلندی به فارسی
grommen
غرغر کردن
ادامه...
غُرغُر کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
greifen
چسبیدن، چنگ زدن، گرفتن
ادامه...
چَسبیدَن، چَنگ زَدَن، گِرِفتَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
gloeien
درخشش داشتن، درخشش
ادامه...
دِرَخشِش داشتَن، دِرَخشِش
دیکشنری هلندی به فارسی
groei
رشد، رشد کنند
ادامه...
رُشد، رُشد کُنَند
دیکشنری هلندی به فارسی