معنی snoeien
snoeien
حذف کردن، هرس کردن
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با snoeien
groeien
groeien
رُشد کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
gloeien
gloeien
دِرَخشِش داشتَن، دِرَخشِش
دیکشنری هلندی به فارسی
bloeien
bloeien
گُل دادَن، شُکوفِه دادَن، رُونَق یافتَن
دیکشنری هلندی به فارسی
sproeien
sproeien
پاشیدَن، سَمپاشی
دیکشنری هلندی به فارسی
spoelen
spoelen
آبکَشی کَردَن، بَرایِ شُستِشو
دیکشنری هلندی به فارسی