معنی roemen
roemen
شهرت یافتن، لاف زدن
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با roemen
zoemen
zoemen
وِزوِز کَردَن، بُزُرگنَمایی، زَنبور زَدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
roeren
roeren
چَرخاندَن، هَم زَدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
roepen
roepen
صِدا زَدَن، فَریاد بِزَن
دیکشنری هلندی به فارسی
formen
formen
شَکل دادَن، اَشکال، قالِب دادَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
kommen
kommen
آمَدَن، بیا
دیکشنری آلمانی به فارسی
zoeken
zoeken
جُستُجو کَردَن، بَرایِ جُستُجو
دیکشنری هلندی به فارسی
vormen
vormen
تَشکِیل دادَن، فُرم ها، شَکل دادَن، قالِب دادَن
دیکشنری هلندی به فارسی
voelen
voelen
اِحساس کَردَن، اِحساس، حِسّ کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
voeden
voeden
تَغذِیَه کَردَن، خُوراک، پَروَرِش دادَن
دیکشنری هلندی به فارسی