جدول جو
جدول جو

معنی gra - جستجوی لغت در جدول جو

gra
بازی، بازی کردن
دیکشنری لهستانی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

به طور گرافیکی، به صورت گرافیکی، گرافیکی
دیکشنری آلمانی به فارسی
سفید شده، موی خاکستری
دیکشنری آلمانی به فارسی
تبریک گفتن
دیکشنری آلمانی به فارسی
چرا کردن، چرا
دیکشنری آلمانی به فارسی
خوکی، دست زدن
دیکشنری آلمانی به فارسی
به طور شکوهمند، فوق العاده، مجلّل
دیکشنری آلمانی به فارسی
از نظر دستوری
دیکشنری آلمانی به فارسی
فارغ التحصیل شدن، فارغ التحصیل
دیکشنری آلمانی به فارسی
حکّاکی کردن، حکّاکی
دیکشنری آلمانی به فارسی
تونل زدن، حفّاری، حفر کردن، غار رفتن، کندن
دیکشنری آلمانی به فارسی
تیرگی، جاذبه، تیره روی، شدّت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
به طور گرانشی، به صورت گرانشی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
دانه های سخت، سنگریزه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
حکّاکی کردن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
به شدّت، به طور جدّی، به طور دردناک
دیکشنری فرانسوی به فارسی
به طور وحشتناک، افتضاح، به طور وحشیانه، بی رحم، ظالم، ظالمانه، وحشیانه
دیکشنری آلمانی به فارسی
به طور گرانشی، گرانشی
دیکشنری آلمانی به فارسی
خاکی، خاکستری
دیکشنری آلمانی به فارسی
خشم، قرار است
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
چرب، چربی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
بازی کردن، هنر بازی کردن
دیکشنری لهستانی به فارسی
غارمانند، غار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
دوره، دوران
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
دوره، دوران
دیکشنری آلمانی به فارسی
دوره، بود
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
خشم، اوتیسم
دیکشنری پرتغالی به فارسی
دوره، دوران
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دوره
دیکشنری لهستانی به فارسی
دوره، بود
دیکشنری پرتغالی به فارسی
دوره، دوران
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
میانه، تماس بگیرید، استراحت
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
خاکی، خاکستری
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
جدّی، شدید
دیکشنری فرانسوی به فارسی