معنی germek - جستجوی لغت در جدول جو
germek
کشیدن، کشش
ادامه...
کِشیدَن، کِشِش
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
seçmek
انتخاب کردن، برای انتخاب
ادامه...
اِنتِخاب کَردَن، بَرایِ اِنتِخاب
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
getirmek
آوردن
ادامه...
آوَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
gerekmek
مفید بودن، نیاز دارند
ادامه...
مُفید بودَن، نِیَاز دارَند
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
gülmek
خنده، برای خندیدن، خندیدن
ادامه...
خَندِه، بَرایِ خَندیدَن، خَندیدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
içermek
در بر داشتن، شامل کردن، درون سازی کردن
ادامه...
دَر بَر داشتَن، شامِل کَردَن، دَرون سازی کَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
kesmek
قطع کردن، بریدن، برش زدن، برش کردن
ادامه...
قَطع کَردَن، بُریدَن، بُرِش زَدَن، بُرِش کَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
önermek
پیشنهاد دادن، پیشنهاد کردن
ادامه...
پیشنَهاد دادَن، پیشنَهاد کَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
sürmek
رانندگی کردن، برای گسترش، آخرین بودن، شخم زدن، لکّه انداختن
ادامه...
رانَندِگی کَردَن، بَرایِ گُستَرِش، آخِرین بودَن، شُخم زَدَن، لَکِّه اَنداختَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
gevşek
سست، شل، تنبل، آزاد
ادامه...
سُست، شُل، تَنبَل، آزاد
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
sevmek
عشق ورزیدن، دوست داشتن
ادامه...
عِشق وَرزیدَن، دوست داشتَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
serpmek
پاشیدن
ادامه...
پاشیدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
yenmek
شکست دادن، ضرب و شتم
ادامه...
شِکَست دادَن، ضَرب و شَتم
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
gebrek
عیب گذاشتن، کمبود
ادامه...
عِیب گُذاشتَن، کَمبود
دیکشنری هلندی به فارسی
termen
اصطلاحات، شرایط
ادامه...
اِصطِلاحات، شَرایِط
دیکشنری هلندی به فارسی
gemuk
چاق، چربی، چاق و چلّه، چاق شدن
ادامه...
چاق، چَربی، چاق و چِلِّه، چاق شُدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
gevrek
خشک و ترد، ترد
ادامه...
خُشک و تُرُد، تُرُد
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
gitmek
عمل کردن، رفتن
ادامه...
عَمَل کَردَن، رَفتَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
germer
روییدن، جوانه زدن
ادامه...
روییدَن، جَوانِه زَدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
termes
اصطلاحات، شرایط
ادامه...
اِصطِلاحات، شَرایِط
دیکشنری فرانسوی به فارسی
görmek
دیدن، برای دیدن
ادامه...
دیدَن، بَرایِ دیدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
geçmek
دور زدن، گذشتن، عبور کردن، از دست دادن، برتری یافتن، سبقت گرفتن
ادامه...
دُور زَدَن، گُذَشتَن، عُبور کَردَن، اَز دَست دادَن، بَرتَری یافتَن، سِبقَت گِرِفتَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
girmek
وارد شدن
ادامه...
وارِد شُدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
gerçek
واقعیّت، واقعی، اصیل
ادامه...
واقِعیَّت، واقِعی، اَصیل
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
gelmek
آمدن، برای آمدن
ادامه...
آمَدَن، بَرایِ آمَدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
vermek
دادن
ادامه...
دادَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
fermer
بستن
ادامه...
بَستَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
giymek
پوشیدن
ادامه...
پوشیدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
çekmek
جذب کردن، کشیدن
ادامه...
جَذب کَردَن، کِشیدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
dernek
انجمن
ادامه...
اَنجُمَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
erimek
ذوب شدن، ذوب شود
ادامه...
ذُوب شُدَن، ذُوب شَوَد
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
delmek
حفر کردن، سوراخ کردن، حفّاری کردن، ترکاندن، نفوذ کردن
ادامه...
حَفر کَردَن، سوراخ کَردَن، حَفّاری کَردَن، تِرکاندَن، نُفوذ کَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
geğirmek
آروغ، آروغ زدن
ادامه...
آروغ، آروغ زَدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
gömmek
قرار دادن، دفن کردن
ادامه...
قَرار دادَن، دَفن کَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
terme
دوره، مدّت
ادامه...
دَورِه، مُدَّت
دیکشنری فرانسوی به فارسی