- coletar
جمع آوری کردن، جمع آوری کنید
معنی coletar - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اتّصال دادن، اتّصال، وصل کردن
حساب کردن، شمارش، شمارش کردن، تعریف کردن
قطع کردن، برش دادن، بریدن، برش کردن
لنگ لنگان، لنگی
بازگشتن، برای برگشتن
برش کردن، برش دادن، بریدن، قطع کردن
هزینه داشتن، هزینه
انداختن، رها کردن، بی اختیار گفتن
لنگ لنگ حرکت کردن، لنگی، لنگ لنگ زدن، لنگ لنگان
آویزان بودن، آویزان کردن، آویزان شدن
حساب کردن، شمارش، شمارش کردن
تحمّل کردن، تحمّل کند
هجّی کردن، طلسم
کامل کردن، کامل
شروع کردن، برای شروع، آغاز کردن
جمع آور، گردآورنده
اظهار نظر کردن، نظر دادن
مرتکب شدن، متعهّد شدن
قرار دادن
تحمّل کردن، تحمّل کند
قرار دادن، محل
اظهار نظر کردن، نظر دادن
مرتکب شدن، متعهّد شدن
اتّصال دادن، متصّل شود
کامل کردن، کامل
گرم کردن، گرما
وارونه کردن، تلنگر
زحمت دادن، آزار دادن، مزاحمت کردن
جمع آوری، جمع آوری کنید
چسباندن