جدول جو
جدول جو

معنی cair - جستجوی لغت در جدول جو

cair
مایع
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
cair
افتادن، سقوط کردن، زمین خوردن، به زمین افتادن
دیکشنری پرتغالی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

رقیق کردن، ذوب شود، یخ زدایی کردن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
به طور مایع، به صورت مایع
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
به طور ذوب شونده، به صورت ذوب
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
انداختن، رها کردن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
ناامن، پرمخاطره
دیکشنری فرانسوی به فارسی
کتابدار
دیکشنری فرانسوی به فارسی
ذوب شدن، ذوب شود
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
به طور مایع گونه، با مایع
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
جفت کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منصفانه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خارج شدن، بیرون رفتن، عمل کردن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
افتادن، سقوط، به زمین افتادن، زمین خوردن، سقوط کردن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
شفّاف، روشن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
منصفانه
دیکشنری آلمانی به فارسی
ناامن، پرمخاطره
دیکشنری هلندی به فارسی