معنی Pair
Pair
جفت کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Pair
cair
cair
مایِع
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
fair
fair
مُنصِفانِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
cair
cair
اُفتادَن، سُقوط کَردَن، زَمین خُوردَن، بِه زَمین اُفتادَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
sair
sair
خارِج شُدَن، بیرون رَفتَن، عَمَل کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
şair
şair
شاعِر
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
Fair
Fair
مُنصِفانِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی