معنی Tatter - جستجوی لغت در جدول جو
Tatter
پاره کردن، پاره شدن
ادامه...
پارِه کَردَن، پارِه شُدَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Falter
لنگیدن، تزلزل
ادامه...
لَنگیدَن، تَزَلزُل
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Tether
بستن به، تتر
ادامه...
بَستَن بِه، تَتَر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Tamper
دستکاری کردن، دستکاری
ادامه...
دَستکاری کَردَن، دَستکاری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Taller
بلندتر
ادامه...
بُلَندتَر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
manter
نگه داشتن، برای نگهداری، نگهداری کردن، حفظ کردن
ادامه...
نِگَه داشتَن، بَرایِ نِگَهداری، نِگَهداری کَردَن، حِفظ کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
battere
تنیس زدن، ضرب و شتم، زدن، ضربه زدن، کوبیدن
ادامه...
تِنیس زَدَن، ضَرب و شَتم، زَدَن، ضَربِه زَدَن، کوبیدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
Gather
جمع آوری کردن، جمع کردن
ادامه...
جَمع آوَری کَردَن، جَمع کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Flatter
تعریف کردن، چاپلوسی
ادامه...
تَعرِیف کَردَن، چاپلوسی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
vanter
تحسین کردن، لاف زدن
ادامه...
تَحسِین کَردَن، لاف زَدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Pattern
الگو ساختن، الگو
ادامه...
اُلگو ساختَن، اُلگو
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Matted
پوشیده، مات شده
ادامه...
پوشیدِه، مات شُدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Master
استاد شدن، استاد
ادامه...
اُستاد شُدَن، اُستاد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Litter
آلودگی ایجاد کردن، بستر
ادامه...
آلودِگی ایجاد کَردَن، بِستَر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Mutter
مادر
ادامه...
مادَر
دیکشنری آلمانی به فارسی
Bitter
تلخ
ادامه...
تَلخ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Spatter
پاشیدن
ادامه...
پاشیدَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
bitter
به طور تلخ، تلخ، تلخ و نیشدار
ادامه...
بِه طُورِ تَلخ، تَلخ، تَلخ و نِیشدار
دیکشنری آلمانی به فارسی
Tattered
پاره شده
ادامه...
پارِه شُدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
lutter
دست و پنجه نرم کردن، برای مبارزه با، کشتی گرفتن، مبارزه کردن
ادامه...
دَست و پَنجِه نَرم کَردَن، بَرایِ مُبارِزِه با، کُشتی گِرِفتَن، مُبارِزِه کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Totter
لنگ لنگان راه رفتن، تکان خوردن
ادامه...
لَنگ لَنگان راه رَفتَن، تَکان خُوردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Latter
دوّم، دوّمی
ادامه...
دُوُّم، دُوُّمی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Matter
مهمّ بودن، ماده
ادامه...
مُهِمّ بودَن، مادِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Batter
زدن، خمیر
ادامه...
زَدَن، خَمیر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
hanter
تعقیب کردن، خالی از سکنه
ادامه...
تَعقِیب کَردَن، خالی اَز سَکَنِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
flatter
تعریف کردن، چاپلوس کردن
ادامه...
تَعرِیف کَردَن، چاپلوس کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
sauter
پرش کردن، پرش، پریدن، جست و خیز کردن، جهش کردن، رد کردن
ادامه...
پَرِش کَردَن، پَرِش، پَریدَن، جَست و خیز کَردَن، جَهش کَردَن، رَد کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Chatter
پرگفتن، پچ پچ کردن
ادامه...
پُرگُفتَن، پِچ پِچ کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
battre
ضربه زدن، ضرب و شتم
ادامه...
ضَربِه زَدَن، ضَرب و شَتم
دیکشنری فرانسوی به فارسی
batteur
طبل زن، درامز
ادامه...
طَبل زَن، دِرامز
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Scatter
پراکنده کردن
ادامه...
پَراکَندِه کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Shatter
شکستن، خرد کردن
ادامه...
شِکَستَن، خُرد کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Butter
کره زدن، کره
ادامه...
کَرِه زَدَن، کَرِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Clatter
صدای بلند ایجاد کردن، تق تق
ادامه...
صِدایِ بُلَند ایجاد کَردَن، تَق تَق
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Better
بهتر شدن، بهتر
ادامه...
بِهتَر شُدَن، بِهتَر
دیکشنری انگلیسی به فارسی