معنی Melted - جستجوی لغت در جدول جو
Melted
آب شده، ذوب شده
ادامه...
آب شُدِه، ذُوب شُدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Rested
آرام، استراحت کرده
ادامه...
آرام، اِستِراحَت کَردِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Rented
اجاره ای، اجاره شده
ادامه...
اِجارِه ای، اِجارِه شُدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Salted
نمکین شده، نمک زده
ادامه...
نَمَکین شُدِه، نَمَک زَدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Tested
آزمایش شده، تست شده
ادامه...
آزمایِش شُدِه، تِست شُدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
zelten
اردوگاه زدن، کمپینگ
ادامه...
اُردوگاه زَدَن، کَمپینگ
دیکشنری آلمانی به فارسی
Matted
پوشیده، مات شده
ادامه...
پوشیدِه، مات شُدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Heated
داغ، گرم شدن
ادامه...
داغ، گَرم شُدَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
selten
کم یاب، به ندرت، نادر
ادامه...
کَم یاب، بِه نُدرَت، نادِر
دیکشنری آلمانی به فارسی
Muted
خاموش، بی صدا شده
ادامه...
خاموش، بی صِدا شُدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Melt
ذوب شدن
ادامه...
ذُوب شُدَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی