معنی Salted
Salted
نمکین شده، نمک زده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Salted
halten
halten
نِگَه داشتَن، نِگَه دارید
دیکشنری آلمانی به فارسی
falten
falten
تا کَردَن، تا زَدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
Sealed
Sealed
مُهر و موم شُدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Salute
Salute
اَدایِ اِحتِرام کَردَن، سَلام
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Sacred
Sacred
مُقَدَّس
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Slanted
Slanted
کَج، اُریب
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Wasted
Wasted
هَدَر رَفتِه، هَدَر رَفت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Stilted
Stilted
تَصَنُّعی، پَاجُوش
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Falter
Falter
لَنگیدَن، تَزَلزُل
دیکشنری انگلیسی به فارسی