معنی Melted
Melted
آب شده، ذوب شده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Melted
Rested
Rested
آرام، اِستِراحَت کَردِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Rented
Rented
اِجارِه ای، اِجارِه شُدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Salted
Salted
نَمَکین شُدِه، نَمَک زَدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Tested
Tested
آزمایِش شُدِه، تِست شُدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
zelten
zelten
اُردوگاه زَدَن، کَمپینگ
دیکشنری آلمانی به فارسی
Matted
Matted
پوشیدِه، مات شُدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Heated
Heated
داغ، گَرم شُدَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
selten
selten
کَم یاب، بِه نُدرَت، نادِر
دیکشنری آلمانی به فارسی
Muted
Muted
خاموش، بی صِدا شُدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی