معنی Rested
Rested
آرام، استراحت کرده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Rested
Rented
Rented
اِجارِه ای، اِجارِه شُدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Rusted
Rusted
زَنگ زَدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Tested
Tested
آزمایِش شُدِه، تِست شُدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Gesten
Gesten
ژِست ها، حَرَکات
دیکشنری آلمانی به فارسی
gestes
gestes
ژِست ها
دیکشنری فرانسوی به فارسی
rester
rester
ماندَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Restored
Restored
مَرِمَّت شُدِه، بازسازی شُدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Reside
Reside
سُکونَت داشتَن، اِقامَت کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Rescued
Rescued
نَجَات یافتِه، نَجَات یافت
دیکشنری انگلیسی به فارسی