جدول جو
جدول جو

معنی Lately - جستجوی لغت در جدول جو

Lately
اخیراً
دیکشنری انگلیسی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

مخفی، نهفته
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تصویری از Label
تصویر Label
تعریف جامع برچسب در رابط کاربری
برچسب (Label) یکی از اساسی ترین عناصر در طراحی رابط کاربری است که به عنوان یک متن ثابت یا پویا عمل کرده و اطلاعات توصیفی درباره سایر عناصر رابط کاربری ارائه می دهد. این عنصر نقش حیاتی در بهبود قابلیت استفاده و دسترسی پذیری سیستم های نرم افزاری ایفا می کند.

انواع برچسب در طراحی مدرن
1. برچسب های ثابت (Static Labels): متن غیرقابل تغییری که معمولاً برای عنوان ها و توضیحات پایه استفاده می شود
2. برچسب های پویا (Dynamic Labels): متن هایی که براساس وضعیت سیستم یا اقدامات کاربر تغییر می کنند
3. برچسب های فرم (Form Labels): عناصری که فیلدهای ورودی را در فرم ها توصیف می کنند
4. برچسب های تعاملی (Interactive Labels): برچسب هایی که خود به عنوان عنصر قابل کلیک عمل می کنند
5. برچسب های سیستمی (System Labels): نشانگرهای وضعیت سیستم مانند برچسب های خطا یا هشدار

کاربردهای حیاتی برچسب ها
- شناسایی و توصیف فیلدهای ورودی در فرم ها
- ارائه راهنمای کاربر در فرآیندهای پیچیده
- نمایش وضعیت فعلی سیستم یا برنامه
- سازماندهی و گروه بندی اطلاعات مرتبط
- بهبود دسترسی پذیری برای کاربران با نیازهای خاص
- نمایش متاداده ها و اطلاعات توصیفی درباره محتوا
- راهنمایی کاربر در ناوبری سیستم

ویژگی های فنی پیشرفته
- قابلیت محلی سازی (Localization) برای پشتیبانی از زبان های مختلف
- پشتیبانی از متن چندخطی با قابلیت تنظیم ترازبندی
- امکان تغییر سبک نمایش (رنگ، فونت، اندازه) براساس وضعیت سیستم
- قابلیت اتصال به المان های دیگر رابط کاربری
- پشتیبانی از ویژگی های دسترسی پذیری مانند ARIA
- امکان نمایش آیکون همراه با متن
- قابلیت انیمیشن و تغییر حالت برای جلب توجه

پیاده سازی در پلتفرم های مختلف
- توسعه وب: تگ HTML
فرهنگ اصطلاحات فناوری اطلاعات IT
برچسب زدن، برچسب بزنید
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دیرتر، بعداً
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به سادگی، شلخته
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به طور بی صدا، بی صدا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یعنی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به سختی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زیبا، دوست داشتنی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زنده دل، پر جنب و جوش
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تنها
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عمدتاً، تا حدّ زیادی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
در نهایت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نهفته، به صورت نهفته
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لنگان، لنگ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جدید ترین، آخرین
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تنبلانه، تنبلی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
احتمالی، به احتمال زیاد، محتمل
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به طور عصبی، با عصبانیّت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
با شجاعت، بازیگوش
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به طور ناز، ناز
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ملایم، رام کننده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
با شکوه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آبکی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به طور ایمن، با خیال راحت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به طور عاقلانه، عاقلانه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به ندرت
دیکشنری انگلیسی به فارسی