معنی Barely
Barely
به سختی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Barely
Rarely
Rarely
بِه نُدرَت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Purely
Purely
بِه طُورِ خالِصانِه، صِرفاً
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Sanely
Sanely
بِه طُورِ عاقِلانِه، عاقِلانِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Safely
Safely
بِه طُورِ ایمِن، با خَیال راحَت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Warmly
Warmly
گَرمانِه، بِه گَرمی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Warily
Warily
مُحتاطانِه، با اِحتیاط
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Surely
Surely
قطعاً، حَتماً
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Sorely
Sorely
بِه شِدَّت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Tamely
Tamely
مُلایِم، رام کُنَندِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی