معنی Hastily - جستجوی لغت در جدول جو
Hastily
به سرعت، با عجله
ادامه...
بِه سُرعَت، با عَجَلِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Hardily
با قدرت، به سختی
ادامه...
با قُدرَت، بِه سَختی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Hazily
به طور مبهم
ادامه...
بِه طُورِ مُبهَم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Lastly
در نهایت
ادامه...
دَر نَهایَت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Easily
به راحتی
ادامه...
بِه راحَتی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Vastly
بسیار، بسیار زیاد
ادامه...
بِسیار، بِسیار زیاد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Hostile
دشمنانه، خصمانه
ادامه...
دُشمَنانِه، خَصمانِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Handily
با راحتی، دستی
ادامه...
با راحَتی، دَستی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Happily
با خوشحالی
ادامه...
با خُوشحالی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Heartily
با اشتیاق، از صمیم قلب
ادامه...
با اِشتیاق، اَز صَمیم قَلب
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Tastily
با طعم خوشمزه، با مزّه
ادامه...
با طَعم خُوشمَزِه، با مَزِّه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Gustily
با طوفان، شوخی
ادامه...
با طوفان، شوخی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Heftily
با قدرت زیاد، به شدّت
ادامه...
با قُدرَت زیاد، بِه شِدَّت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Huskily
به صورت خشن
ادامه...
بِه صورَتِ خَشِن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Testily
با عصبانیّت، بیضایی
ادامه...
با عَصَبانیَّت، بِیضایی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Cattily
به طور زننده، گربه ای
ادامه...
بِه طُورِ زَنَندِه، گُربِه ای
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Sassily
به طور بی احترامی
ادامه...
بِه طُورِ بی اِحتِرامی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Nastily
به طور زننده، بدجوری
ادامه...
بِه طُورِ زَنَندِه، بَدجوری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Hasty
شتابزده، عجولانه
ادامه...
شِتابزَدِه، عَجولانِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی